پس گردنی

ساخت وبلاگ
امروز یکی از دوستام بهم زنگ زد.از دوستان قدیمی.اونم بعد مدت طولانی.شروع کردیم به احوال پرسی کردن و اینکه چکار میکنه و کجاست و از این حرفا..گفت مشغول گرفتن گواهینامه شه. دیروز هم امتحان توی شهر و داده و رد شده.با همون افسر بداخلاقه معروف که مثل«....»پاچه میگیره.یادمه وقتی میومد اموزشگاه با لگد در و باز میکرد!!با خانوما هم فوق العاده لج بود.از شانس بد دوست ما موقع امتحان این افسر اومده بود.این دوست ما هم تعریف کرد وقتی نشسته توی ماشین با هزار تررس و لرز و هزار تا الله بسم الله، شروع کرده به روندن.موقع پارک دوبل، وقتی میخواسته دنده عقب بره،از بس استرس داشته،یه لحظه به جای اینکه دستش و بذاره روی صندلی شاگرد،گذاشته پشت گردن افسره..بنده خدا سریع هم برش داشت...

حالا این افسره عصبانی،شروع کرده به داد و بیداد کردن.«دختره بی حیا،فکر کردی من کیم،میخوای کلا کاری کنم نتونی گواهینامه بگیری و از این حرفا»

افسره بی شعوری کلا...

ولی من خنده ام گرفته بود از کار دوستم.دست بندازی پشت گردن افسر.. اونم این...بهش گفتم بایستی قشنگ با کف دست محکم میزدی پس گردنش،بگی چطوری جیگر؟؟!!

حالا

مردکه نفهم کاری کرده با این رفیق ما فکر کنم تا عمر داشته باشه،هر وقت پشت ماشین بشینه هیچ وقت دنده عقب نره..همش مستقیم جلو

معجزه...
ما را در سایت معجزه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aramesh2971 بازدید : 120 تاريخ : يکشنبه 11 آذر 1397 ساعت: 3:10